کتاب هوم سپید

توضیحات تکمیلی

کتاب هوم سپیدعناوین رمان ” هوم سپید ” به قرار زیر است : فصل اول : وایت دریم فصل دوم : برج عطارد فصل سوم : مرگ و زندگی فصل چهارم : دیدار با گدا فصل پنجم : حقیقت فصل ششم : دیدار با هادن فصل هفتم : هبل و هگل فصل هشتم : آرامگاه خونین ساروس فصل نهم : کریسمس مبارک فصل دهم : یا هروف فصل یازدهم : نادا فصل دوازدهم : حمله به اینلی ها فصل سیزدهم : پسر شیطان فصل چهاردهم : ملاقات سوفیس با کیمیاگران فصل پانزدهم : ملاقات سنته با پسر شیطان فصل شانزدهم : کیمیاگران در قلعه آمویتان فصل هفدهم : نابودی اینلی ها فصل هجدهم : هوم سپید فصل نوزدهم : برگزیده فصل بیستم : آرامش در فصل ” سفر به سرزمین ممنوعه ” می خوانیم : سرزمین ممنوعه اوضاع درهمی داشت . پس از دسیسه های اوشارا اکثر اقوام نابود شده بودند . اوشارا در جنگی که به راه انداخت حاکم بیش از نیمی از زمین شد . ولی سرانجام توسط اینلی ها سقوط کرد . سنته به دهکده ای نزدیک شد که سروصداهای زیادی از آنجا به گوش می رسید . با احتیاط از پشت خرابه ها نزدیک تر شد . یک پسر جوان با شهامت را دید که در حال مبارزه با تعداد زیادی مُلسی بود . ملسی ها موجودات دوپای بسیار زشت و بدذات بودند که به خاطر آزمایشات ژنتیکی به وجود آمده بودند . آن ها پاهایی شبیه بوقلمون داشتند و دستانی دارای ۴ انگشت داشتند . درنده بودند و چنگال های تیزی هم داشتند . اما خوشبختانه خیلی احمق بودند و هوش کمی داشتند . برای همین مبارزه با آن ها برخلاف ظاهر ترسناکشان کار خیلی سختی نبود . سنته به سرعت خودش را به جنگجو رساند تا در مبارزه با ملسی ها به او کمک کند . نام مبارز نامای بود . وقتی مبارزه با ملسی ها تمام شد نامای پرسید : – تو کی هستی ؟ – من سنته هستم . از سرزمین پوروک می آیم . – پوروک ؟! به چه معناست ؟ – پوروک به معنای باطن و ذات است . – خب . بگو ببینم باطن تو چگونه است ؟! – معلومه که باطن خوبی دارم وگرنه به تو کمک نمی کردم !