صفحه اصلی

PDF نسخه کامل رمان سیاه مست به قلم تمنا زارعی در1512صفحه

📁 ... pdf (رمان،شعر،داستان) ⭐ امتیاز: 4.8 📅 بروزرسانی: جدید
باکس دانلود محصول

جهت دریافت فایل کامل، روی دکمه زیر کلیک کنید

مشاهده و دانلود فایل اصلی
ℹ️ برای مشاهده محصول و توضیحات به ادامه مطلب بروید.

توضیحات تکمیلی

PDF نسخه کامل رمان سیاه مست به قلم تمنا زارعی در1512صفحهPDF رمان سیاه مست نویسنده :تمنا زارعی تعداد صفحه :1513صفحه ژانر: معمایی ؛جنایی؛عاشقانه خلاصه رمان سیاه مست از تمنا زارعی : تا رسیدن به خانه مش رحیم تنها کاری که از دستم برمی‌آمد خودخوری بود و فکر اوضاع درهم مان و از همه مهمتر، سهند! قطعا به همین سادگی‌ها آن دیوانه دست برنمی‌داشت. -برو اون زنیکه رو بیار! با تشر عمو رشته‌ی افکارم پاره شد و تازه متوجه شدم جلوی خانه مش رحیم رسیده ایم. با لبی لرزان صدا زدم. -عمو.. و جوری خشمگین به سمتم برگشت که بقیه حرف توی دهانم ماسید. لب روی لب فشردم و بدون حرف دیگری پیاده شدم زنگ در را که زدم کمی طول کشید تاصدای زن مش رحیم بیاید. -کیه؟ -منم، یار! و به ثانیه نکشید که در باز و مامان با رنگ پریده جلوی رویم ظاهر شد. -یارا مادر؟ چیشد؟ بابات.. با چشم پر اشک نگاهم کرد و نیازی نبود دیگر چیزی بپرسد نشنیده تمام سوالاتش را می‌دانستم. دست سردش را بین انگشتانم گرفتم: همه چی خوبه مامان… بيا… بیا بريم… عمو اومده! نگاه غم زده‌ی زن مش رحیم قلبم را مچاله تر می‌کرد ولی انقدری وقت نداشتم که او را آرام کنم حتی نمی‌توانستم از آن زن رنجور کینه ای به دل بگیرم. او هم تنها مانده بود… تنها برایش سر تکان دادم و با گرفتن زیر بازوی مامان به طرف ماشین راه افتادم به محض نشستن روی صندلی عقب عمو با خشم “لا اله الا الله” را گفت و راه افتاد و مامان بالاخره بغض ترکاند. سرش را تو بغلم مخفی کردم و دندان روی هم فشردم تا خودم هم گریه نکنم. کمی که آرامتر شد سرش را بلند کرد با صدای گرفته‌ای گفت: کجا میریم آقا رسول من بايد.. عمو دستی به سیبیلش کشید و با همان خشونت جواب مامان را داد: میریم این بی آبرویی رو جمع کنیم. باز بغض مامان و اشکش پایین ریخت. -یعنی چی می‌خوای چیکار کنی آقا رسول؟ من باید برم رضارو ببینم برم اون… عمو جوری الله‌ اکبر را بلند گفت که حرف مامان نصفه ماند …

فایل 63912
دانلود