صفحه اصلی

PDF نسخه کامل رمان مارتینگل از عالیه جهان بین در ژانر عاشقانه ،معمایی،هیجانی در 3427 صفحه

📁 ... pdf (رمان،شعر،داستان) ⭐ امتیاز: 4.8 📅 بروزرسانی: جدید
باکس دانلود محصول

جهت دریافت فایل کامل، روی دکمه زیر کلیک کنید

مشاهده و دانلود فایل اصلی
ℹ️ برای مشاهده محصول و توضیحات به ادامه مطلب بروید.

توضیحات تکمیلی

PDF نسخه کامل رمان مارتینگل از عالیه جهان بین در ژانر عاشقانه ،معمایی،هیجانی در 3427 صفحهPDF نسخه کامل رمان :مارتینگل نویسنده: عالیه جهان بین ژانر: عاشقانه ،معمایی، هیجانی تعداد صفحه:3427 خلاصه رمان : من از کجا باید می‌دونستم که وقتی تو خونه‌‌ی شوهرم واسه اولین بار لباس از تنم بیرون میارم، وقتی سعی داشتم حرف بزرگترها رو گوش کنم؛ یه نفر… یه مرد غریبه تمام مدت داشت منو از دوربین های تعبیه شده تو خونه، دید میزد؟! از کجا باید می‌دونستم که اون مرد، دشمنِ قسم خورده شوهرم بود و با دیدنِ من… آشفته شد تا شوهرم رو زمین بزنه. اینبار ضربه محکمتر بود. قویتر… و من زمانی فهمیدم باختم که متوجه شدم شوهرم به اون مرد مثل چشماش اعتماد داره. اعتماد داشت به قاتل زندگیش تا… (مارتینگل یه استراتژی تو قماره که برد و باخت ۵۰/۵۰ داره….) قسمتی از داستان مارتینگل: چند ساعتی رو خوابیده بودم ولی حتی تو خواب هم آروم و قرار نداشتم. کاش با بابا خداحافظی می‌کردم. هر چند شب قبل خیلی حرف زده بودیم ولی…. بالاخره به تهران رسیدیم و من به خیابون ها و آدم ها و ماشین ها… حتی برج ها و آپارتمان های بزرگ… مغازه ها و پاساژها رو رصد کردم. این دومین باری بود که به تهران میومدم یه بار برای تحقیق و یه بار هم. حالا … داداشم می‌گفت باید اول تحقیق کنیم و به یه غریبه دختر نمی‌دیم ولی پویان اونقدر اومد و رفت تا بالاخره خانوادهم رضایت دادند. ‌ماشین رو تو پارکینگ بزرگ یه ساختمون پارک کرد و یه نفر رو برامون باز کرد. من بعد از اون پیاده شدم. تو با من بیا… وسایلتو میارن. جلوتر از من به راه افتاد. صدای مرد کناریم رو شنیدم. -برید خانم من وسایلتون رو میارم. تشکر کردم و به راه افتادم. وقتی من بهش رسیدم تو آسانسور بود و در حال ور رفتن با موبایلش… حتی سرشو بالا نیاورد و حین زمزمه کردن یه آهنگ آخرین دکمه‌ طبقات رو فشرد. -میگم که بدونی کجا زندگی می‌کنی. الهیه تهران.. تو پنت هاوس! می‌دونی تو این خونه اگه اندازه یه قبر هم جا بهت برسه یعنی یه متر در یه متر… بازم پول اون قبر از خونه‌ی بابات گرونتره! من جا خوردم. هاج و واج نگاهش کردم ولی با بی‌خیالی موهاش رو کنار زد. حتى …

فایل 64422
دانلود