صفحه اصلی

PDF نسخه کامل راز دلبند نویسنده شیرین نورنژاد ژانر رمان: عاشقانه

📁 ... pdf (رمان،شعر،داستان) ⭐ امتیاز: 4.8 📅 بروزرسانی: جدید
باکس دانلود محصول

جهت دریافت فایل کامل، روی دکمه زیر کلیک کنید

مشاهده و دانلود فایل اصلی
ℹ️ برای مشاهده محصول و توضیحات به ادامه مطلب بروید.

توضیحات تکمیلی

PDF نسخه کامل راز دلبند نویسنده شیرین نورنژاد ژانر رمان: عاشقانهPDF نسخه کامل رمان راز دلبند نویسنده شیرین نورنژاد ژانر رمان: عاشقانه تعداد صفحات: 1101 دانلود آسان رمان با لینک مستقیم دانلود فایل PDF – آخرین ویرایش سازگار با همه گوشی ها و سیستم های کامپیوتری خلاصه رمان: رایحه، دختر خلاق و بااستعدادی که همیشه تحت فشار خانواده بوده، فکر می‌کرد رابطه پنهانی با پیمان تنها نقطه روشن زندگی‌اش است. اما وقتی راز این رابطه فاش می‌شود و متوجه انگیزه‌های واقعی پیمان می‌شود، دنیایش واژگون می‌شود. داستانی از عشق، خیانت و یافتن خود واقعی در میان آشفتگی‌ها … قسمتی از رمان راز دلبند درخت‌ها در تاریک و روشن خیابان از پی هم می‌گذشتند و از جلوی دیدم محو می‌شدند. یکی یکی… پشت سر هم… بی‌وقفه … و پشت سر جا ماندن هر درخت این را می‌گفت که به خانه نزدیکم و من هنوز معني خانه را نمی‌دانستم. تاکسی دربستی با سرعت نه چندان زیادی در خیابان شلوغ به سمت خانه می‌راند و من با لب‌های بسته و نگاهی که به درخت‌های پیاده رو گره خورده بود به آهنگ پاپی که توی فضای ماشین پخش می‌شد گوش می‌دادم، اگر مامان بود شاید زیر لب ذکر می‌گفت یا شاید به راننده می‌گفت که معصیت دارد و خاموشش کند. من بی‌حرف و بی‌ذکر و اعتراض گوش می‌دادم اما فکرم پیش دستی بود که توی کیفم گیر کرده بود. توی کیفم دور بدنه‌ی آینه‌ی کوچک… آینه را می‌فشردم و فکر می‌کردم که آیا باید به صورتم نگاه کنم یا نه؟ مسیر هر لحظه کوتاه تر می‌شد و حرف‌های سوگند داشت مغزم را می‌خورد. “پاک کردن آرایش به خاطر ترس از این و اون توهین به خودته اگر خودت دوست نداری که آرایش نکن ولی اگر دوست داری پس حق داری از خواسته‌هات دفاع کنی. مخفیانه انجام دادن کارایی که دوست داری فقط اوضاع رو بدتر می‌کنه باعث میشه همیشه تو ترس و استرس زندگی کنی با این ترس و پنهان کاری هم فقط زندگی رو زهر خودت می‌کنی.” من و سوگند دنیایی از تفاوت بودیم. خانواده‌های متفاوت… افکار متفاوت… رفتار و واكنش متفاوت … ظاهر و باطن متفاوت…. و این تفاوت‌ها باعث می‌شد که از درک همدیگر خیلی وقت‌ها عاجز باشیم. او حیرت می‌کرد از اینکه من یک رژ لب را قبل از رسیدن به خانه از روی لب‌هایم پاک می‌کردم… و من حیرت می‌‌کردم از اینکه سوگند با پسری بیش از یک سال دوست بود و خانواده‌ها در جریان این دوستی بودند و کنارش بودند. سوگند هم برادر داشت من هم… سوگند هم پدر و مادر داشت من هم… سوگند هم در این شهر زندگی می‌کرد من هم… سوگند هم یک دختر بیست ساله بود، من هم… اما انگار دنیای ما از هم آنقدر دور بود که هر کدام از زندگی آن یکی در حیرت بودیم. با تمام این‌ها دوستی با سوگند …

فایل 70134
دانلود