صفحه اصلی

همیشگی به سرمنزل نرسید: داستان بلند

📁 ... pdf (رمان،شعر،داستان) ⭐ امتیاز: 4.8 📅 بروزرسانی: جدید
باکس دانلود محصول

جهت دریافت فایل کامل، روی دکمه زیر کلیک کنید

مشاهده و دانلود فایل اصلی
ℹ️ برای مشاهده محصول و توضیحات به ادامه مطلب بروید.

توضیحات تکمیلی

همیشگی به سرمنزل نرسید: داستان بلنداز متن کتاب: امروز هم مثل یک به یک روزهای پس از آزادی نمی توانم از هوای آفتابی و از ذره به ذره حیاط وسیع و سبز که سرچشمه های دلشادی و معنا هستند، دل بکنم اما راه می افتم بروم داخل؛ دلم پر میکشد در نزدیکی به لبخنده ها و نگاه ها و صدای زنم باشم و می خواهم دخترم را که امروز جمعه به مدرسه نرفته است، سیر ببینم و سیر ناز و نوازش کنم. دستم به باز کردن در توری آشپزخانه می رود که میشنوم صدای زنم به ناراحتی میگوید: «راستش فقط دو هزار تومن از ده هزارتومن مونده ...» اگر فنر در جیرجیر نمی کرد برمی گشتم. سر و چشم زنم و خواهر زنم از حرف و کار و اجاق متوجه من شد که داخل می شدم دست کم من باید رفع و رجوعی می کردم گفتم: «آخر پاییز و اینجور گرم؟» خواهرزنم بشقاب سیب زمینی های ورقه شده را از روی میز به طرف زنم سراند تا کف قابلمه و زیر پلو گذاشته شوند؛ دخترم چلوکباب بدون «سیب تهی» را قبول ندارد. می بینم لبخند زنم در گردی و سفیدی چهره اش تلخ شده و نگاهش نگران شده و با رفع و رجوع نیست که به زبان می آید. - اومدی زود؟ چته؟ نمیتونی راه بری؟ خواهرزنم - دستش روی شانه زنم - شاید به دور کردن حرف زنم گفت: «نه دوری تو رو دیگه نمیتونه تحمل کنه!»...

فایل 72756
دانلود