صفحه اصلی

خلاصه کتاب کمدی الهی

📁 ... pdf (رمان،شعر،داستان) ⭐ امتیاز: 4.8 📅 بروزرسانی: جدید
باکس دانلود محصول

جهت دریافت فایل کامل، روی دکمه زیر کلیک کنید

مشاهده و دانلود فایل اصلی
ℹ️ برای مشاهده محصول و توضیحات به ادامه مطلب بروید.

توضیحات تکمیلی

خلاصه کتاب کمدی الهیبخشی از کتاب کمدی الهی: «در نیمه راه زندگانی، خود را در جنگلی تاریک یافتم، زیرا راه راست را گم کرده بودم. آه، چه دشوار است توصیف این جنگل وحشی، سخت و انبوه، که یادآوری‌اش ترس را در دل زنده می‌کند! مرگ به سختی می‌تواند تلخ‌تر از آن باشد. اما برای سخن گفتن از نیکی‌هایی که در آنجا یافتم، از دیگر چیزهایی که دیدم سخن خواهم گفت. نمی‌توانم به درستی بگویم چگونه به آنجا رسیدم، چنان خواب‌آلود بودم در آن لحظه که راه راست را ترک کردم. اما وقتی به پای تپه‌ای رسیدم، جایی که پایان آن دره‌ی هراس‌انگیز بود که قلبم را با ترس پر کرده بود، به بالا نگریستم و شانه‌های آن را دیدم که پوشیده از اشعه‌های سیاره‌ای بود که هر کسی را به هر راهی هدایت می‌کند. آنگاه ترس اندکی آرام گرفت، ترسی که در اعماق قلبم تا آن ساعت ادامه داشت. و همچنان که مردی خسته، با نفس‌های بریده از دریایی طوفانی به ساحل می‌رسد و بازمی‌گردد تا به آب‌های خطرناک نگاه کند، روح من نیز که هنوز در حال فرار بود، برگشت تا راهی را بنگرد که هرگز کسی زنده از آن عبور نکرده بود. پس از استراحتی کوتاه برای بدن خسته‌ام، دوباره راه خود را بر روی دشت متروک ادامه دادم، به گونه‌ای که پای استوارتر همواره پایین‌تر بود. و بنگر، تقریباً در آغاز شیب، پلنگی چابک و بسیار سریع که با خال‌های رنگارنگ پوشیده شده بود، در برابرم ظاهر شد و چنان در برابر راهم ایستاد که بارها مجبور شدم مسیرم را تغییر دهم. زمان صبح بود و خورشید با همان ستارگانی بالا می‌آمد که هنگامی که عشق الهی نخستین بار آن چیزهای زیبا را به حرکت درآورد، با او همراه بودند، به طوری که ساعت روز و فصل دلپذیر دلایل خوبی برای امیدواری به رهایی از آن حیوان با پوست خال‌دار بودند؛ اما نه چنان که ترسی در من ایجاد نشود از دیدن شیری که به نظر می‌رسید علیه من پیش می‌آید، با سری افراشته و با چنان گرسنگی خشمگینی که به نظر می‌رسید هوا از او می‌ترسد.»

فایل 73358
دانلود