کتاب سیراب از سراب
توضیحات تکمیلی
کتاب سیراب از سرابسخن مولف : این خطوط را نگاشتم تا بی دیده بنگرم بر این جهان پرصدا که گمانم به چشم جان نگریستش راه تا گریه ای می برد که طهارت جان است و منفذی را قراول است که هوایش مفرح ذات است نه ممد ممات … در پدیده ها و موسم ها نگه کردم و نگاه به جان تا مگر جور دیگر فهمیدن را مزه مزه کنم … درگیر زمزمه ای هستم بی طمع فریاد ، پاره ای از جستارها پیشتر در کتاب ”سیاحت ساحت سایه ” آمده بودند لیک در حکم کودکی الحاح کنان با دیگر کلمات خود را به این مجلد رسانیدند که درست گفته اند که ” نو آر که نو را حلاوتی دگر است ” لیک” حرمت پیران میوه خویش بخشیده، عرصه انکار و تردید نیست هم … آنچه در کتاب ” سیراب از سراب ” می خوانیم: پیش از الف ارز ، عرض حال و عریضه ای بر خویشتن آلودگی هوا را لودگیست دوا ؟ پایین سراسر کوه بود مرا به جاده جعدت جلد گردان جهان در مهاجران جهانگیر یا جهانگرد ، سیاح یا سالک ؟ حاکمیت خاوری ، خال یار و خیال کمال خطی و خشی بر چیست و چرایی خشونت رونالدو ، ایستاده بر پله آخر شعر پناه بر زمستان آخرین سرباز پاییزی کاش عکاس خیالم بودم ما درون را بنگریم و حال را ! دانی که چیست ” دولت ” ؟ ف مثل فوتبال و فلسفه پزشک ، جامعه و جامعه ای پر اشک و رشک رجم شیخ به ترجمان خویشش خاسته ! شرح آتش تلخی قهوه ام ، قند پارسی تو