اسرار المعارف و میزان المعرفه
توضیحات تکمیلی
اسرار المعارف و میزان المعرفهبرای آشنایی با کتاب حاضر به ذکر چند خطی از نویسنده ی دردمندش بسنده می کنیم: اى عزیز: این کتاب عرفان و تصوف است فقیر صفىعلى به موهبت غیبى و اشارۀ قدسى نوشتم تا از براى اهلش اگر در روزگار یافت شود سر رشتۀ باشد و عجالتا موجب تشویق طالبان عالىهمت شود. و بدیهى است که چنین گوهرى را بمحض ادعا و تصور بدست نتوان آورد: «بسیار فرق باشد از اندیشه تا وصول» اگر چه بزعم فقیر حصولش موقوف به موهبت است ولى تحصیلش را شرایطى گفتهاند که بهآن شروط هم عمل کردن باز بىتأییدات الهى و عنایات ازلى نشود. از آن جمله گذشتن از جان و مال و مرادات است و این اصل اعظم است و بسیار دیده شده که از جان هم گذشتند و باین مقصود پى نبردند و بساحل این بحر مردند. . . و اغلب این است که اگر کسى را توفیق این نوع سعى و طلب از حقتعالى رفیق بود بمقصود برسد و بىبهره نماند جز اینکه قصور و غفلتى در مقدمه رود که نتیجه بدست نیاید. و نادر افتد که کسى را از این دولت نصیب گردد و این گوهر بچنگ افتد و قرنها رود که بجر حرفش در میان مردم نباشد و مدعیان خودخواه با یکدیگر نزاع کنند که صوفى منم نه تو! و از آن غافل که صوفى خود را چنان نمود دهد که احتمال گوهر در او نرود و مردم او را اوباش پندارند. کسى که گنج یافته باشد هرگز اظهار نکند و سعى دارد که مظنۀ مردم را از خود بگرداند چه جاى آنکه غوغا کند که کس این گنج را جز من نیافته !؟ (حصول این امر منحصر است بدو اصل و هزار شرط ) اصل اول-گذشتن از جان و ترک آمال دنیوى و اخروى و مرادات ظاهرى و باطنى است بالمره. اصل ثانى-طلب دلیلى (استادی حقیقی) که او افسون جانوران بحرى را بداند و از تدبیر دفع نهنگ آگاه باشد. اما نمىکنم که این ترا ممکن شود. درصورتىکه مرشد کامل بدست باشد از هزار تن یکى بمراد نرسد تا چه جائى که مرشدى نیابى و اگر یابى بىخبر باشد چنانکه دیده شود و در هر عصرى هم چنین بوده است چنانکه مشایخ در کتب و رسائل خود نوشتهاند و از این جهت و از این اشخاص به زحمت بودهاند و دلتنگى کردهاند و در این عصر دعاوى بىحقیقت بیشتر است و از تصوف جز حرفى در میان مردم نباشد: «این مدعیان در طلبش بىخبرانند» «وان را که خبر شد خبرى بازنیامد» .